در دنیایی که الگوریتمها همهچیز را میدانند، خیلیها فکر میکنند دیگر نیازی به هدفگذاری نیست. اما بذار راحتت کنیم: اگر بازاریابی رو بدون هدفگذاری شروع میکنی، انگار رفتی ماهیگیری بدون قلاب.
استراتژی قبل از اسپند!
بر خلاف تصور بعضی از مارکترها، بازاریابی فقط «تبلیغپراکنی» نیست. در واقع، ۹۲٪ از ماجرای بازاریابی، قبل از اولین تبلیغ اتفاق میافته. اونجا که باید بفهمی مشتریت کیه، کجاها دنبالشه و اصلاً چی ازت میخواد. بدون این سؤالهای سخت، حتی خفنترین کمپین تبلیغاتی هم فقط یه سر و صداست که کسی نمیشنوه.
هدفگذاری ≠ فقط انتخاب مخاطب تبلیغ
قبل از اینکه بری سراغ تبلیغات، باید بدونی:
کدوم بخش بازار هنوز اشباع نشده؟
چه تیپ مشتریای برات ارزش طولانیمدت میسازه؟
کی میتونه تبدیل به مبلغ برندت بشه (مفتی مفتی)؟
هدفگذاری یعنی شروع استراتژی. بدون اون، جایگاهسازی برند، تعیین قیمت، طراحی محصول و حتی تحقیق بازار، همگی میشن حدس و گمان. و کسی با حدس و گمان، برند موفق نمیسازه!
نظرسنجی میگه: یکسوم برندها حتی زحمت هدفگذاری رو به خودشون نمیدن!
طبق یه بررسی در سال ۲۰۲۲، حدود ۳۳٪ از برندها توی بریف تبلیغاتیشون حتی اسم مخاطب هدف رو نمیارن. و بقیه؟ خیلیها فقط «فکر میکنن» هدفگذاری درستی دارن. تازه از بین آژانسها هم فقط یکسوم واقعاً متوجه میشن مشتری کی رو میخواد هدف بگیره.
بدون «نه گفتن»، «بله»هات هم اشتباه میشن
در بازاریابی، گفتن اینکه چه کسی رو نمیخوای، به اندازهی دونستن مشتریات مهمه. بدون مرزبندی، تمرکزت از دست میره، و باهاش بودجهات، پیام برندت و مسیر موفقیتت هم.
خلاصهاش اینه:
هوش مصنوعی خوبه، اما هنوز نمیتونه بگه «دقیقاً قراره کی ازت خرید کنه». اون وظیفه با توئه—و با یه هدفگذاری درست، میتونه دنیای برندت رو زیر و رو کنه.