نگاهی مستند و انتقادی به عملکرد وزیر خارجه سابق و تبعات خطرناک دیپلماسی غربگرایانه در ایران
چه کسی پاسخگوی سالها عقبماندگی، تحریم، و فروپاشی اعتماد عمومی است؟ آیا وقت محاکمه طراح لبخندهای تلخ به غرب نرسیده است؟
آغاز از سایه: ظریف، نایاک و ردپای آمریکایی
محمدجواد ظریف، فارغالتحصیل دانشگاههای آمریکایی و بزرگشدهی همان سرزمینی است که دهههاست با ملت ایران در حال جنگ اقتصادی و امنیتی است. پدربزرگ او، تاجری متمول در دوره پهلوی بود که ارتباطاتی مشکوک با محافل اقتصادی فراماسونری و تجار وابسته به غرب داشت. خود ظریف سالها در سازمان ملل مستقر در نیویورک زندگی کرد و روابط نزدیکی با محافل سیاسی و لابیهایی چون نایاک (شورای ملی ایرانیان آمریکا) داشت—نهادی که بسیاری آن را بازوی نرم نفوذ آمریکا در ایران میدانند.
از همان ابتدا، حضور ظریف در ساختار وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان چهرهای فرهنگی-دیپلماتیک با واکنشهای تند منتقدان همراه بود. آیا کسی که سالها در متن و بطن ساختار سلطه رشد کرده، میتواند نماینده مقاومت باشد؟
برجام: سند تسلیم یا توافق قرن برای غرب؟
مهمترین نقطه عملکرد ظریف، امضای برجام در سال ۱۳۹۴ بود؛ توافقی که بدون دریافت هیچ تضمین اجرایی از طرف مقابل، ایران را وادار به تعلیق گسترده فعالیتهای هستهای کرد. در حالی که مقام معظم رهبری بارها بر عدم اعتماد به آمریکا تأکید کردند، ظریف و تیم او با لبخند و خوشبینی مفرط به جان کری و اوباما، دلخوش به وعدههایی شدند که حتی روی کاغذ هم اجرا نشد.
نه تحریمی لغو شد، نه گشایشی در اقتصاد رخ داد. اما قلب راکتور اراک با بتن پر شد.
مکانیزم ماشه: فاجعهای به نام بیتدبیری
بدون تردید یکی از ضربات مهلک تاریخی به منافع ملی ایران، پذیرش «سازوکار ماشه» در برجام بود؛ بندی که بهصورت یکطرفه به آمریکا و اروپا اجازه میداد در صورت هرگونه اعتراض، تمامی تحریمهای سازمان ملل را بازگردانند.
با خروج آمریکا از برجام در دوره ترامپ، همین مکانیزم فعال شد و اروپا نیز پشت ایران را خالی کرد. اما تیم ظریف با «سکوت»، «توجیه» و حتی «فرافکنی» تلاش کرد تبعات این شکست را نادیده بگیرد. آیا این جز خیانت به منافع ملی و امنیت کشور تعریف دیگری دارد؟
فایل صوتی ۱۴۰۰: افشاگری یا سند رسمی علیه ظریف؟
در فروردین ۱۴۰۰، فایل صوتی منتشرنشدهای از محمدجواد ظریف افشا شد که در آن صراحتاً گفت:
“ما میدان را فدای دیپلماسی کردیم، در حالیکه میدان بود که دیپلماسی را جلو برد.”
این جملهی کلیدی، رسماً اعتراف به بیتوجهی به نقش فرماندهان میدان مقاومت و تأثیر واقعی آنها بر دیپلماسی خارجی است. اعترافی که صدای بسیاری را درآورد و نشان داد وزیر خارجه وقت نهتنها از ساختار مقاومت فاصله داشت، بلکه در مواردی در تضاد با آن عمل میکرد.
نگاه غربگرایانه یا همسویی با اهداف دشمن؟
یکی از اصلیترین انتقادات به ظریف، دیدگاه عمیقاً غربزده و فاقد درک راهبردی از منافع ملی ایران است. در تمام دوره وزارتش:
- به شرق نگاه تحقیرآمیز داشت (حتی علیه چین و روسیه موضع گرفت)
- با اروپا بهمثابه نجاتبخش نگاه کرد
- مذاکره را بهجای ابزار، به هدف تبدیل کرد
- درباره آمریکا، بارها مواضعی از سر خوشبینی یا شاید سادگی یا شاید چیز دیگر گرفت!
نتیجه چه شد؟ ایران منزویتر شد، تحریمها بازگشتند، و ساختار سیاست خارجی تضعیف شد.
ظریف، امنیت ملی و مطالبه محاکمه
امروز که آثار خیانت در برجام، مکانیزم ماشه، و حذف ساختار مقاومت از دیپلماسی بیش از هر زمان عیان است، پرسش جدی این است:
چرا تاکنون پروندهای رسمی برای بررسی نقش شخص محمدجواد ظریف در این خسارات تشکیل نشده است؟
- مگر امنیت ملی بازیچه دیپلماسی احساسی و بیدستاورد است؟
- مگر اعترافات صوتی، پذیرش خطرات و اصرار بر خطای غربمحورانه برای باز شدن یک پرونده کافی نیست؟
- مگر خسارتهای وارده به صنعت هستهای، اقتصاد، ساختار اعتماد عمومی و سیاست خارجی ایران، شایسته پیگرد حقوقی نیستند؟
نتیجهگیری: لبخندهایی که زخم شدند
محمدجواد ظریف با چهرهای آرام، لبخندهای رسانهای و ادبیاتی دیپلماتیک آمد، اما آنچه بهجا گذاشت، مجموعهای از زخمهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی عمیق بود. امروز اگر مطالبهای برای محاکمه، پاسخگویی و حتی ممنوعالخروجی او مطرح میشود، نه از سر کینه، بلکه از سر ضرورت دفاع از منافع ملت ایران است.
دیپلماسی لبخند، کشور را به آستانه فروپاشی نکشاند؛ دیپلماسی بیپشتوانه، چنین کرد.