مذاکرات یا میدان نفوذ؟
در طول دهههای گذشته، مذاکره میان ایران و آمریکا همواره یکی از مهمترین محورهای سیاست خارجی کشور بوده است. اما آنچه بهوضوح در جریان این مذاکرات مشاهده میشود، نه تنها عدم دستیابی به منافع واقعی ملت ایران، بلکه تکرار مکرر خیانت، عقبنشینی، و وقتکشی از سوی گروهی خاص از مذاکرهکنندگان داخلی است. این جریان که با عناوینی چون «اصلاحطلب»، «غربگرا» یا «میانهرو» شناخته میشود، در واقع احتمالا همان نفوذیهای سازمانیافته دشمن هستند که بهجای دفاع از منافع ملی، حافظ منافع بیگانگان در ساختار داخلی کشور شدهاند.
پشتپرده واقعی مذاکرات: غربگرایی سادهلوحانه یا خیانت آگاهانه؟
نگاهی به تاریخچهی مذاکرات هستهای و توافقات برجامی نشان میدهد که جریان اصلاحاتچی و غربگرا چگونه با سادهلوحی – و در بسیاری از موارد با عامدانهترین روشها (فکت: امریکا و غرب با تمام توان نتوانستند اورانیوم غنی شده را از ایران خارج کنند اما جواد ظریف و حسن روحانی با مذاکره توانستند!) – دستاوردهای بزرگ ملت ایران را به ثمن بخس واگذار کردهاند. نه تنها هیچ گشایش اقتصادی حاصل نشد، بلکه تحریمها افزایش یافت، توان دفاعی محدود شد، و دشمن جسورتر از همیشه ظاهر شد.
حقیقت این است که این افراد هیچگاه به دنبال عزت ملت ایران نبودهاند؛ بلکه نقش «واسطههای نفوذ» را بازی کردهاند. عملکردشان دقیقاً در راستای مهندسی نرم دشمن برای خالیکردن ایران از عناصر مقاوم، تخریب اعتماد عمومی، و به انفعال کشیدن نیروهای انقلابی بوده است.
جریان نفوذ چگونه عمل میکند؟
جریان نفوذ در ایران همواره با چند ابزار مشخص عمل میکند:
- تحریف مفاهیم کلیدی مانند صلح، دیپلماسی، مذاکره و تعامل.
- استفاده از رسانههای داخلی و خارجی برای بزککردن چهره دشمن.
- برچسبزدن به نیروهای مقاومت با عناوینی چون تندرو، افراطی و ضدتعامل.
- نفوذ به سطوح تصمیمسازی و مشاورهای در دولتها، خصوصاً دولتهای موسوم به میانهرو یا اعتدالگرا.
- ایجاد دوگانهی جنگ/صلح دروغین تا مردم را از مقاومت بترسانند و تسلیم را گزینهی عقلانی جلوه دهند.
وضعیت کنونی: نسخه تکراری، فریب جدید
امروز هم در شرایطی که منطقه در آتش بحران و جنگ فراگیر میسوزد، همان طیف سیاسی به میدان آمده و دوباره دم از «عادیسازی روابط»، «مذاکره با آمریکا» و «صلح از طریق دیپلماسی» میزند.
این در حالی است که:
- آمریکا آشکارا در پشت بسیاری از جنگهای منطقهای از جمله فلسطین، یمن و عراق حضور دارد؛
- رژیم صهیونیستی با چراغ سبز آمریکا مرتکب نسلکشی میشود؛
- و غربیها همچنان در حال تحریک ناآرامی در ایران از طریق ابزارهای رسانهای و تحریمی هستند.
در چنین شرایطی، اصرار بر مذاکره و مماشات با دشمن، نه تنها سادهلوحی نیست، بلکه خیانت آشکار به ایران، ملیت، انسانیت و حتی بشریت است.
راهکارها برای ریشهکن کردن جریان نفوذ:
- پاکسازی ساختارهای دولتی و رسانهای از عناصر غربگرا و نفوذی: باید از هر ابزار قانونی و نظارتی برای کنار زدن این چهرهها از مراکز قدرت استفاده کرد.
- آگاهسازی عمومی: مردم باید بدانند که صلح واقعی، نتیجهی اقتدار و مقاومت است، نه نتیجهی تسلیم در برابر دشمن.
- ایجاد شفافیت در روندهای سیاست خارجی: باید از سیاستهای پشتپرده و امضای توافقهای پنهانی پرهیز شود. هرگونه مذاکره باید با حضور نمایندگان واقعی ملت و نظارت نخبگان انقلابی صورت گیرد.
- تربیت و تقویت نسل جدیدی از دیپلماتهای انقلابی: تا دستگاه سیاست خارجی در آینده، حافظ عزت ملی باشد نه واسطهی منافع غرب.
- اصلاح قوانین انتخاباتی و نظارتی: تا امکان نفوذ عوامل بیگانه به سطوح تصمیمساز به حداقل برسد.
نتیجهگیری: صلح، پس از نابودی غربگرایی
اگر ایران موفق شود جریان نفوذ غربگرایانه را بهطور کامل از بدنه سیاسی، رسانهای و فرهنگی خود پاک کند، آنگاه غرب دیگر سرمایهای در ایران برای پیگیری پروژههای استعماری خود نخواهد داشت. در چنین شرایطی، خود دولتهای غربی مجبور به عقبنشینی از سیاستهای خصمانه خواهند شد، چراکه تنها ابزار نرم خود در ایران را از دست دادهاند.
در واقع، بازگشت صلح به منطقه در گروی نابودی جریان اصلاحطلب غربگرا در ایران است.