آزمون ۱۲ روزه مدیریت: چگونه بحران‌ها فرهنگ واقعی سازمان‌ها را عریان می‌کنند

بحران‌های ناگهانی همانند آزمون‌های غیرمنتظره، فرهنگ واقعی سازمان‌ها را از پس شعارها و سیاست‌های نوشته شده بیرون می‌کشند. دوره ۱۲ روزه اخیر که کشور را درگیر تنش‌های اجتماعی کرد، آزمونی سخت برای مدیران و رهبران سازمانی بود؛ آزمونی که فقط یک سوال داشت: در لحظه بحران چه کار می‌کنید؟ پاسخ این سوال تنها با شفافیت، همدلی و درک عمیق از نیازهای انسانی تیم قابل حل است.

آزمون واقعی فرهنگ سازمانی

این بحران مانند تمام بحران‌های دیگر با برنامه‌ریزی قبلی به سراغ سازمان‌ها نیامد، اما دقیقاً همین ویژگی آن را به آزمون واقعی آمادگی تبدیل کرد. هنگامی که شرایط عادی برهم می‌خورد، تازه می‌توان فهمید که یک سازمان چقدر برای موقعیت‌های غیرمنتظره آماده است و آیا فرهنگ سازمانی ادعا شده، تنها شعار است یا واقعیتی زیسته.

دو رویکرد متضاد در مواجهه با بحران

در طول این دوره، سازمان‌ها طیف گسترده‌ای از واکنش‌ها نشان دادند. گروه اول با اقداماتی مانند پرداخت زودهنگام حقوق، فراهم کردن امکان دورکاری یا مرخصی، کاهش موقت فشار اهداف کوتاه‌مدت و همراه کردن تیم با مشاوران سلامت روان، تلاش کردند بخشی از اضطراب موجود را کاهش دهند. این سازمان‌ها نشان دادند که درک درستی از حال و هوای تیم دارند و انسان را در مرکز تصمیم‌گیری‌هایشان قرار می‌دهند.

در سوی مقابل، گروه دوم با تصمیم‌های مبهم و ایجاد موج نگرانی از تعدیل نیرو، فضای اضطراب را تشدید کردند. این موضوع به قدری جدی بود که حتی در شبکه‌های اجتماعی مانند لینکدین نیز پررنگ شد و نشان داد چگونه یک تصمیم نادرست می‌تواند فضای روانی کل تیم را تحت تأثیر قرار دهد.

همچنین بخوانید  اهمیت کارآفرینی

از تصمیم‌گیری سنتی تا مدیریت انسان‌محور

مدیریت در شرایط بحرانی بدون شک کار دشواری است، اما مدل‌های تصمیم‌گیری سنتی که صرفاً بر پایه منطق اقتصادی و بدون درنظرگیری بُعد انسانی عمل می‌کنند، نه تنها مشکل را حل نمی‌کنند، بلکه فشار مضاعفی بر تیم وارد می‌آورند. این رویکرد کهنه در شرایط بحرانی که اضطراب و نگرانی طبیعی است، می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری داشته باشد.

قدرت انعطاف‌پذیری در شرایط بحرانی

در مقابل، سازمان‌هایی که به اصل انعطاف‌پذیری باور دارند و سلامت جسمی و روانی تیم را در اولویت قرار می‌دهند، توانستند تصمیم‌های مؤثر و به‌موقع بگیرند. این سازمان‌ها از تصمیم‌هایی خارج از ساختار همیشگی نترسیدند و درک کردند که گاهی اوقات انحراف از فرآیندهای معمول برای حفظ منابع انسانی ضروری است.

آنها فهمیدند که مدیریت بحران تنها یعنی مدیریت فرآیندها و منابع مالی نیست، بلکه در درجه اول یعنی مدیریت احساسات، نگرانی‌ها و نیازهای روانی افراد تیم.

درس‌هایی از یک آزمون ۱۲ روزه

این دوره به طور واضح نشان داد که موفقیت در بحران لزوماً به معنای حرکت مداوم و پیشروی کورکورانه نیست. برخلاف باورهای رایج مدیریتی که همیشه بر “جلو رفتن” تأکید دارند، این تجربه آموخت که گاهی توقف هوشمندانه و قرار دادن تیم در وضعیت امن، می‌تواند بهترین استراتژی مدیریت بحران باشد.

توقف به‌موقع به جای پیشروی کورکورانه

درک حال انسان‌ها در این موقعیت‌ها مهم‌ترین مؤلفه مدیریت محسوب می‌شود. مدیرانی که توانستند بپذیرند اهداف کسب‌وکار در برابر سلامت روان تیم اولویت دوم دارد، نه تنها کارکرد بهتری داشتند، بلکه اعتماد و وفاداری کارکنان را نیز افزایش دادند.

این تغییر نگاه از عملکرد محور به انسان محور در طولانی‌مدت می‌تواند مزیت رقابتی پایداری برای سازمان‌ها ایجاد کند، چراکه تیم‌هایی که احساس حمایت می‌کنند، انگیزه و تعهد بیشتری برای بازگشت به عملکرد بهینه خواهند داشت.

همچنین بخوانید  شرکت بازاریابی یا آژانس تبلیغاتی، کدام یک برای شما بهترین است؟

روایت‌های مثبت از دل بحران

در روزهایی که بیشتر صحبت‌ها درباره تعدیل نیرو، کاهش هزینه‌ها و سختی‌های اقتصادی بود، روایت‌هایی از حمایت، همدلی و تصمیم‌های مسئولانه نیز شکل گرفت که لایق شنیده شدن و تقدیر هستند. این روایت‌ها نشان می‌دهد که حتی در سخت‌ترین شرایط، مدیریت انسان‌دوستانه و مسئولیت اجتماعی نه تنها امکان‌پذیر است، بلکه می‌تواند الهام‌بخش دیگران نیز باشد.

مدیران و سازمان‌هایی که در این مدت برای کم کردن بار ذهنی کارکنان و حفظ آرامش کنار تیم‌هایشان ایستادند، نشان دادند که رهبری واقعی در لحظات سخت تعریف می‌شود، نه در روزهای عادی.

حسام یزدخواستی، مدیر مارکتینگ کالین

برچسب‌ها